پست‌ها

نمایش پست‌ها از آوریل, ۲۰۱۲

گونه شناسی - این قسمت؛ پشه!

پشه چیست؟ موجودیست گویا موزی، گرسنه، زشت و زیبا و ... نام‌برده از خانواده حشرات ثروتمند است و سال‌ها است که میخواهم با عنکبوتیون ازدباج کند، اما گویا بر سر مهریه به توافق نمیرسند و مادر شوهر و مادر زن نیز با یکدیگر نمیسازند! (براشون دعا کنید، خیلی همدیگه رو میخوان) محل زندگی آنها شب‌ها بر روی بدن‌های گوشت‌آلو شما و غیره است و پس صرف شام بسیار محترمانه به خانه‌هایشان رهسپار میشوند، اما دانشمندانِ همیشه بی‌کار همچنان در جستجوی پاسخ این سوال هستند که: "پشه‌ها روزا کجا میرن؟؟؟" (نه جدا کجا میرن؟ :-؟ پاسخ‌های خود را در اولین صندوق بی‌اندازید تا در قرعه کشی ما برنده‌ی یک دستگاه پشه بند به همراه مگس‌کش طلا شوید!) تا به حال گونه‌های متفاوتی از این موجوت یافت شده که همه آنها تمایل زیادی به خونخواری دارن. شواهد حاکی از آن است که تا حدی میخورند که ییهو میپوکن و جان به جان آفرین ... اما هنوز معلوم نیست چرا پس از خوردن این همه خون به توالت رجوع نمیکنند! با وجود کشتارهای بسیار زیاد آنها توسط انسان‌های موزی این گونه اصلا در حال انقراض نیست و زاد و ولد آنها به چینی‌ها تشبیه میشو

Wanna know how...

تصویر
  ?   Wanna know how I got these scars [ Rachel Dawes:   [offscreen]  Okay stop!  [The Joker walks over to her The Joker:  Well, hello beautiful! You must be Harvey's squeeze! And you are beautiful. Oh, you look nervous. Is it the scars? Wanna know how I got 'em?  [grabs her chin as she continuously tries to look away]  Come here, look at me. See, I had a wife — beautiful, like you — who tells me that I worry too much, who tells me that I ought to smile more, who gambles and gets in deep with the sharks. Hey.  [she squirms, and he forces her to keep looking at him]  One day they carve her face. We have no money for surgeries. She can't take it. I just want to see her smile again, hmm? I just want her to know that I don't care about the scars. So…  [Rachel tries again to look away, he grabs her face and forces her to look at him.]  I stick a razor in my mouth and do this… to myself.  [Directs attention towards the scars]  And you know what?  She can't

نوستالژیای هفتاد

من به نسل خودم افتخار می کنم. ما نسل گیم کلوپ ها و گیم نت هاییم، نسل بازیهای آنلاین text based , نسلی هستیم که کل روند پیشرفت بازی ها و کنسول هارو دیدیم از کمودور و اسپکتروم خاطره داریم، نسلی هستیم که تو توپخونه دنبال دفترچه فینیشر های مورتال کامبت و تکن سگ دو می زدیم. ما با کارتون های دیزنی بزرگ شدیم، شروع پیکسار و دریم ورکس رو دیدیم، مولان و شیرشاه و پوکوهانتس و دیو و دلبر و دیجیمون نگاه می کردیم نه ben 10  و dragon ball  و این چرت و پرتا! ما نسلی هستیم که میدونیم تو فلاپی هم میشه بازی ریخت، میشه با کامپیوتر ۱۰۰ گیگاهرتزی و ۸ مگ رم river rader بازی کرد. ما نسل هری پاتر هستیم نه ادوارد کالن و این سوسول ها، هری پاتر با ما بزرگ شد، هم سن و سال ما عاشق شد، ما دوستی هری و رون و هرمیون و درک کردیم چون تمام بچگیمونو با همگذروندیم. ما آخرین کسایی هستیم که اول تاریخ تولد میلادیمون با یک شروع میشه! ما نسلی هستیم که با دایل آپ فیلم دانلود می کردیم! ما نسلی هستیم که با سی دی من و واکمن آهنگامون و گوش می دادیم نه با آی پاد و آیفون. ما نسل لگو و اکشن من هاییم، نسل بتمن های تیم برتون، تایتانیک جی

Leon the Professional

تصویر
ماتیلدا: زندگی فقط وقتی بچه ای اینقدر بده یا همیشه همینطوره؟   لئون: نه همیشه همینطوره!  استنسفیلد: من عاشق این لحظات آروم قبل از طوفان هستم... ماتیلدا: اونا برادرم و کشتن، مگه اون چیکار کرده بود؟              فقط چهار سال داشت، حتی گریه هم نمیکرد! لئون: وقتی یکی رو کشتی دیگه هیچی مثل قبل نیست، زندگیت برای همیشه عوض میشه           بقیه زندگیت و باید با یه چشم بخوابی... ماتیلدا: خوابیدن برام مهم نیست! تونی: لئون، تغییر چیز خوبی نیست... استنسفیلد:  همیشه همینطوریه، وقتی واقعا از مرگ میترسی...                      اونوقت قدر زندگی و میدونی. ماتیلدا: هر كسي رو ميكشي؟   لئون: نه زنی نه بچه ای. قانون اينه! استنسفیلد: زندگی رو دوست داری؟ ماتیلدا: آره استنسفیلد: خوبه، چون وقتی می خوام جون یکیو ازش بگیرم، اگه بدونم زندگی براش ارزشی نداشته هیچ لذتی نمی برم! لئون: اگه میخوای با من کار کنی انقدر نگو "باشه"، باشه؟ ماتیلدا: باشه لئون: خوبه! ماتیلدا: من نمیخوام تو رو از دست بدم. لئون: تو من و از دست نمیدی، ت

جمعه بي‌تفاوتي

تصویر
اولين جمعه‌اي كه دلگير نبود... نه، دلگير بود ولي من حسش نكردم. آخه مگه ميشه دلگير نباشه؟ خوب اگه دلگير نبود كه ديگه بهش نميگفتن جمعه! ميشد يه روز مثل بقيه‌ي روزا، اسمش هم مثل اونا ميشد. مثلا بهش ميگفتن 6 شنبه، بعد 5 شنبه ميشد ديگه! اصلا دلگيري جمعه همه‌اش به خاطر تنهاييه؛ همه روزا يه جوري به هم ربط دارن، همشون پشت سر همن، همشون شنبه دارن... ولي جمعه تك و تنها اون آخر افتاده، از اول هم بهش گفتن تعطيله! مگه اون با شنبه يا روزاي ديگه چه فرقي داره كه بايد تعطيل باشه؟ بقيه روزا از صبح تا شب سرشون شلوغه و اصلا وقت نميكنن به تنهايي و غم فكر كنن ولي جمعه از صبح تا شب بيكاره! حالا از وقتي پنجشنبه هم تعطيل شده يكم از تنهاييش كم شده، ولي هنوز هم آخرين روز هفتس كه تك و تنها برا خودش زندگي ميكنه... حتي كسي رو نداره كه باهاش درد و دل كنه. جمعه هم يه روزه مثل بقيه روزا، انقدر با تنهايي و غم و غصه دلگيرش نكنين، آخه اونم دل داره! اولين جمعه‌اي نبود كه دلم نگرفت، اولين جمعه‌اي بود كه ديگه بي‌تفاوت بود... اولين جمعه‌اي بود كه ديگه حسي نداشتم... و اين آغاز راه جديدي است به سوي پوچي...

شاهین نجفی: شری که به خیرش می ارزد

تصویر
آزادی مفهومی انتزاعی نیست که تنها در تصورمان بسطش دهیم مفهومی بورژوایی هم نیست که تنها مختص طبقه ای خاص باشد... آزادی مفهومی مستقل است... مستقل از هر چیز، حتی زمان و مکان... وحفظ استقلالش وابسته به ارزشیست که انسان برای خویشتنش قائل است انسان به خودی خود وابسته به حصار هاست... محدوده هایی که چون قابل کنترل هستند کمترین امتیازی که به انسان می دهند، احتیاط است... و انسان تا وقتی از احتیاط لذت میبرد هیچ گاه به آنطرف حصار ها نمی اندیشد و هیچ گاه حتی نمی پذیرد آن طرف حصار ها دنیایی وجود دارد... حصار ها عادت می آورند... عادت سکون می زاید... سکون ریشه ی تفکررا می زند... و تسلسل تنها اتفاق ِ افتادنی در این خمار آلودگی است. حال چه می شود... انسانی حصار هایش را کنار می گذارد؟؟ ...... شاهین نجفی بیش از آنکه نماد ِ اعتراض به میله های دوردست یا ناکجاهای کهریزک باشد مرد پرخاش به حصارهای ناملموسی است که دور تفکرمان گرفته ایم. به حصارها، به پنبه های در گوش، به سانتی مانتالیسم خوشرنگ به هر چیزی که ما را از واقعیتی که در درونمان رخ می دهد دور می کند معترض است او هیچ وقت اخلاقیات ِ کلام

اسفندیار در چشم پزشکی

پس "اسفندیار" آهی سرد کشید و گفت: همشیره، تا شش ماه دیگر چشم جهان بین من نابینا نخواهد شد؟ "سکرتر" گفت: آن دیگر مسئله خودتان است! وقت آقای دکتر تا شش ماه  پر شده و بعد هم میرود خارج! "اسفندیار" گفت: ما از شهرستان زنگ میزنیم. این "رستم زال" با تیر دو شعبه زده به چشممان! پس ما چه کنیم؟ "سکرتر" گفت: میخواستی دعوا نکنی... یک سال دیگر تلفن کن! "اسفندیار" گفت: ما دعوا نکردیم، شاهد داریم. این "رستم" خودش اهل دعوا میباشد، با همه دعوا دارد... "حکیم ابوالقاسم فردوسی" هم شهادت داده؛ استشهاد محلی تماما در کلانتری موجود است. چون دم گرم "اسفندیار" در آهن سرد "سکرتر" موثر نیفتاد، یک بار دیگر آهی سرد از دل پر درد برکشید و گوشی را گذاشت که یک سال بعد زنگ بزند! لطفا بقیه‌ی داستان و آخر عاقبت کار اسفندیار را در شاهنامه فردوسی بخوانید! (گل آقا، یکشنبه 19/9/1369)
تصویر
تنهايي همه جا توي زندگي دنبال من بوده توي كافه‌ها، توي ماشين‌ها، پياده‌روها، فروشگاه‌ها، همه جا من مرد تنهاي خدا هستم... 8 ژوئن زندگي من دوباره ورق ديگري خورد روزها با نظم و قائده، پشت سر هم ميگذرند هر روز مثل روز قبل ناگهان... ايجاد ميشود... يك تغيير...

والدين يا بُته؟ - درد و دلي با معبود

تصویر
خدايا واقعا لازم بود حتما يه پدر و مادري باشه كه بياد و ما رو به وجود بياره؟ اين همه گياه از بُته به عمل ميان يا از يه دونه كه كاشته ميشه، يني نميشد يه بُته‌اي چيزي باشه كه ما هم ازش به عمل بيايم؟ يا بكاريمون تو زمين، هووم؟ حالا اين هيچي، اصلا يه درصد پيش خودت فكر كردي كه بعضي از اين آدمايي كه به وجود مياري اشرف مخلوقات كه نيست هيچي ابله مخلوقات هم نيست؟ اصلا چي فكر كردي كه اينا رو به وجود آوردي؟ حالا اينم هيچي اصلا يه درصد پيش خودت فكر كردي كه اين انساني كه دارم اين همه بهش نعمت ميدم و قدرت تفكر و اختيار ميدم و اينا شايد نخواد در مقابل اين نعمت‌ها بره يه عمر توي لجنزار زندگي كنه و بعدش هم به خاطر چندتا گناه كه همش واسه زندگي نكبتيش بوده بره جهنم؟ حداقل ميزاشتي اون اول هم خودمون انتخاب كنيم خو! خدايا يني نميشد جزو اون يه ميليارد اسپرمي باشيم كه ميره توي فاضلاب؟ ما كه همه جا شانسمون گُهي بوده حتما بايد تو اين يه مورد نفر اول ميشديم؟ خدايا اصلا پيش خودت فكر كردي؟ خدايا دمت گرم، از ما كه گذشت ولي از اين به بعد تو آفريدن اين موجودات دوپا يكم دقت كن! اصن به نظر من همون چهارپا بي

تاكسي درايور

تصویر
گوش کنيد عوضي هاي کله خراب اينجا يه مرد هست که ديگه تحمل نداره کسي که بر عليه کثافت ايستاده آشغالها، سگها، عوضيها، فاسدها اينجا کسيه که ايستادگي کرده اينجا...