فارست گامپ
جینی: تو احمقی؟ فارست: مامانم میگه احمق کسیِ که کارای احمقانه میکنه! مامانم همیشه بهم میگفت که معجزه هر روز اتفاق میافته، بعضی مردم اینطور فکر نمیکنن ولی براشون اتفاق میافته. قبلا میدویدم تا به جایی که میخواستم برم برسم ولی هیچوقت فکر نمیکردم کجا میخوام برم. مدتی بعد یه نفر به اون رئیس جمهور جوون نازنین موقعی که توی ماشینش بود شلیک کرد. و چند سال بعد از اون، یه نفر برادر کوچکش رو هم زد. به این خاطر که فقط توی آشپزخونه یه هتل بود، برادر بودن باید سخت باشه، نمیدونم! فارست: سلام بابا! بابا: سلام فارست! فارست: من میرم بهشت، ستوان دن! ستوان دن: خب... قبل از اینکه بری میشه بری پایین و چندتا نوشیدنی بگیری؟ فارست: بله قربان حدس میزنم ستوان دن فکر میکرد بعضی چیزا هستن که نمیشه تغییرشون داد اون نمیخواست بهش بگن چلاق، مثل من که نمیخواستم بهم بگن احمق! فارست: سرنوشت من چیه مامان؟ - باید خودت کشفش کنی فارست زندگی مثل یه جعبه شکلات میمونه هیچوقت نمیدونی چی ازش نصیبت میشه. جینی! نمیدونم حق با مامان بود یا ستوان دن م