پست‌ها

نمایش پست‌ها از 2013

اعدام و تاثیرات آن بر جامعه

چند روز پیش موزیک ویدیو جدید گروه اختاپوس (شاهین نجفی و مجید کاظمی) تحت عنوان "اعدام" منتشر شد. [توصیه میکنم حتما ببینید] بعد از تماشای این موزیک ویدیو و خوندن کامنت شاهین   رفقای من ما این کا رو فقط و فقط برای آگاه سازی بیشتر جامعه در رابطه با بحث اعدام انجام دادیم. کار از ما و پخش و ادامه ی آگاه سازی با شما. به رسوندن موسیقی قناعت نکنید.با کسانی که نمی دونن حرف بزنین.همه کمک کنین تا از حجم خشونت جامعه کم بشه.فدای تک تک شما .باز هم سپاس برای بودنتون.ش.ن.ل.ع تصمیم گرفتم که در حد توانم مطلبی در مورد اعدام بنویسم و به قول شاهین کمک کنم تا از حجم خشونت جامعه کم بشه. چون اطلاعات کافی در این زمینه نداشتم ابتدا کمی تحقیق کردم و مطالب مختلفی رو خوندم؛ موردی که بهش برخوردم این بود که مثل بسیاری از مطالب دیگه ویکیپدیا فارسی در این مورد خیلی ناقص است!  (از دوستانی که اطلاعات و توانایی دارن درخواست میکنم که با کامل کردن ویکیپدیا فارسی سطح علمی و آموزشی نت فارسی رو بالا ببرن) قبل از اینکه بخوایم درباره خود اعدام صحبت کنیم باید درمورد ریشه اون فکر کرد، درباره اینکه چرا باید

از سری ممه بازی‌های شب جمعه

تصویر
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید ممه‌ای در قفس آرید و دلم شاد کنید از: ما من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید از: ملک‌الشعرای بهار [ادبیات تطبیقی ما و ملک‌الشعرای بهار] *** چون عهده نمی‌شود کسی فردا را با حالی خوش بکن تو این شب جمعه، شیدا را می نوش بماهتاب ای ماه که شیدا بسیار بدهد و نیابد ما را از: ما چون عهده نمی‌شود کسی فردا را حالی خوش کن تو این دل شیدا را می نوش بماهتاب ای ماه که ماه بسیار بتابد و نیابد ما را از: خیام [ادبیات تطبیقی ما و خیام] این هم از یک عمر مستی کردنم سال ها ممه پرستی کردنم ای دلم زهر جدایی را بخور چوب عمری با وفایی را بخور ای دلم دیدی در ماتحت کرد و رفت خنده ای بر خاطراتت کرد و رفت من که گفتم این بهار کردنیست من که گفتم این پرستو رفتنیست آه عجب کاری به دستم داد ممه هم شکست و هم شکستم داد ممه از: ما این هم از یک عمر مستی کردنم سال ها شبنم پرستی کردنم ای دلم زهر جدایی را بخور چوب عمری با وفایی را بخور ای دلم دیدی که ماتت کرد و رفت خنده ای بر خ

شب جمعه

تصویر
از شب جمعه هم واسه ما فقط يه غروب دلگیر و كش دار موند كه تا به ما رسيد خودش رو تا سحر كشيد! كه از اول هفته سگ دو بزنیم و به آخرش هم كه ميرسيم انگار به ته خط رسيديم؛ كه هرچی بيشتر جون بكنی بيشتر ته چاهی و خودت واسه خودت ميكنی! اينه قصه جماعتی كه نخواستن دور و برشون يه مشت گوسفند باشن؛ جماعتی كه سر تو لاكن...  از شب جمعه هم فقط واسه ما بی‌خوابی موند و يه كوله بار كار نكرده و غمی كه نميزاره دست و دلت به كار بره... كه هر طرف و ميبينی يكی روی كاره و دنيا هم انگشت بيلاخش رو به طرفت گرفته و تنهاييت رو ميزنه توی سرت. برا ما فقط يه اينترنت موند كه تا شب جمعه شد عين صحرای كربلا همه پشتمون و خالی كردن و رفتن حالی كردن؛ نشستيم و ديديم كی كِی ميره روش و كی پياده ميشه! حال و اونا ميكنن و زندگی هم ما رو...  از كل زندگيمون فقط برامون قلمی موند كه خودمون رو باهاش خالی كنيم و هر وقت تموم شد دوباره جا واسه غم‌های تازه داشته باشيم... كه بگم تف به قبر اون میمون قرمساقی که بجای چریدن توی جنگل، نشست تکامل کرد و از نطفه‌ی پسرِ پدر سوخته‌اش انسان متولد شد! از كل بودنش فقط اين و بهمون ياد دادن ك

ايران، افتخار و گينس

تصویر
امروز داشتم يه پست خيلی جالب درباره ركوردهای ايران كه توی گينس ثبت شده ميخوندم، پيشنهاد ميكنم شما هم حتما بخونيد. خيلی جالبه كه تقريبا توی همه اون چيزهايی كه فكر ميكردم ايران ركوردی ثبت نكرده و فقط شايعه بوده! و جالب‌تر اينكه برخي از خبرگزاری‌های معتبر هم به اين شايعات دامن زدند و باعث باور عمومی بسياری از مردم شدن؛ همين مسئله نشان دهنده اينه كه بعضی مواقع حتی به اخبار معتبر هم نميشه اعتماد كرد و بايد با عقل خودمون تشخيص بديم يا در صورت امكان تحقيق كنيم و به نتيجه درست برسيم. به عقيده من شايد يكی از دلايل اين شايعه كسب افتخار برای ايران و ايرانی باشه، به گونه‌ای كه ايران را طوری نشان دهيم كه دارای بيشترين ركورد است. اما مسئله‌ای كه باعث تاسف است اينه كه همون 27 ركوردی كه در آنها اسم ايران ثبت شده هم كاملا به ايران مربوط نيستند! به طوری كه 8 مورد از آنها اصلا ربطی به ايران ندارن! (يك مورد قبلا جزو ركوردها بوده اما شكسته شده) بيشتر ركوردهای ايران نيز مربوط به ورزش است كه اين خود نكته جالبی است. اما يكي از قابل توجه ترين ركوردها پیچیده ترین کرم اینترنتی که برای حمله به تاسیسا

تاريكی

تصویر
همه ما یه بخش تاریکی درونمون داریم و این غیرقابل انکاره، حتی پاک ترین قلب‌ها هم به سمت تاریکی کشیده میشن... بیشترمون باهاش کنار میایم و حتی براش اسم هم انتخاب میکنیم؛ مثل شیطان درون!  اما واقعیت اینه که چیزی به اسم شیطان وجود نداره. این ما انسان‌ها هستیم که شیطان و خلق میکنیم تا کارهای بد و گناهانمون رو بندازیم گردنش و بگیم تقصیر ما نبود و شیطان گولمون زد و ... چون این کار همیشگیمونه که برای اشتباهاتمون مقصر پیدا کنیم و توجیهشون کنیم و از زیر بار مسئولیت‎ها و وظایفمون شونه خالی کنیم، چون از این کار لذت میبریم، چون ما رقت انگیز هستیم... بعضی‌ها اجازه میدن این تاریکی تمام وجودشون رو فرا بگیره و بشه بخشی از شخصیتشون و تمام رفتار و اعمالشون رو در دست بگیره (شخصا این دسته رو دوست دارم چون با خودشون روراست هستند!)، اما بعضی از ما تمام عمرمون رو صرف مبارزه با درون خودمون میکنیم. ممکنه موفق بشیم یا نشیم! ولی نکته مهم اینه که هرچی بیشتر تلاش کنیم بیشتر ضعیف میشیم، اگه بیشترین موفقیت و داشته باشیم و حتی اگه بتونیم کنترل همه چیز و به دست بگیریم با کوچکترین ضربه روحی میتونیم داغون بشی