هی میخوام یه چیزی بنویسم ولی هیچی برای گفتن ندارم.
دیگه نه شادی دارم که طنز بنویسم، نه غم دارم که دلنوشته بنویسم
به یه پوچی بی انتها رسیدم...
یه چیز مثل همون آخر خط؛ دیگه وقتشه پیاده بشم!
وقت حساب کردن کرایه...
شاید از اول هم راه و اشتباه اومدم؛ کاش میشد برگردم و مسیر درست و انتخاب کنم.
کاش میشد یه بار دیگه زندگی کنم، اون وقت میتونستم خیلی چیزا رو تغییر بدم.
کاش زندگی جور دیگه‌ای بود...
"جایی میان بودن و نبودن ایستاده ام٬ جایی شبیهِ هیچ !"



نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

اعدام و تاثیرات آن بر جامعه

خواب یا رویا

Leon the Professional